خلاصه : آقای محمدی به همراه همسرش تمام عمرشان را وقف جن گیری و کمک به انسان های بی گـ ـناه کردند. بیست سال می گذرد و اقای محمدی پس از اسیب هایی که می بیند از همه چی خسته میشود و دوست دارد برای یک مدت طوالنی جن گیری را کنار و مشغول استراحت کردن بشود. اما استراحت کردن شاید برای او بی معنی باشد و اینبار به خاطر همسرش مجبور میشود به سمت ماورای طبیعت برود و با آن دنیا درگیر بشود. خانوم محمدی حتی نمیداند خواهرش برای چی از دنیا رفت برای اینکه متوجه بشود تنها یک راه باقی مانده... *احضار کردن روحش* اما حقایق خوشایندی اشکار نمیشود و هردو ی آن ها قدم به قدم با پاهای خودشان به سمت نابودی کشانده می شوند.
خلاصه رمان :
درمورد دختری به نام آیال که با دوستانش مهسا و رها در رشته باستان شناسی در دانشگاه تحصیل میکنن و درمورد جنگل نفرین شده در دانشگاه چیزهایی می شنون و کنجکاو می شوند تا به اونجا برن و... .